سلام دوستان
برای مسافرت مجبور شدم یک روزه به میانه (شهر خودم) برم. به محض رسیدن به خونه مجبور شدم لپ تاپم رو روشن کنم و ایمیل های کاری را بررسی کنم. علیرضا هم در کنار من داشت بازی می کرد که یک هو چشمتون روز بد نبینه افتاد روی لپ تاپم و LCD اون را کلا خم کرد اما لپ تاپ من سگ جون تر از اینها بود که با این بادها بلرزد.
و اما عکس العمل من یک کشیده کوچولو نسبت به پسرم بود. تا به حال دست روی پسرم بلند نکرده بودم الان پشیمان هستم بنده خدا وقتی عصبانی شدم و بهش کشیده زدم ترسیده بود. دیشب همه اش صحنه زدن اون جلوی چشمم بود و من ناراحت بودم . علیرضا تازه حرف زدن یاد گرفته و همه اش از من معذرت می خواست. و می گفت ببخشید بابا